در میان پیامهایی که به صفحهام در یکی از شبکههای اجنماعی ارسال شده است، به دو پیام بر میخورم از دو شخص مختلف. هر دو به موضوعی یکسان اشاره کردهاند اما با نظراتی متفاوت.
پیام اول که قدیمیتر است از طرف خانمی است که به گفته خودش در یکی از آموزشگاههای خصوصی، مشغول گذراندن دوره عکاسی خبری است. در انتهای پیامش بعد از نوشتن مطالب گوناگون، به انتقاد از عکسهایی که من در رابطه با ایران گرفتهام پرداخته و نوشته است که عکسهای شما خیلی صاف و صوف و شسته رفته است و حس و روح زندگی در عکسهای شما جریان ندارد. اما از طرف دیگر پیغام دیگری را میخوانم که متعلق به پسر جوانی است که به نظر میرسد همین تر و تمیزی عکسها به دلش نشسته و نوشته است که تک تک عکسهای شما مانند یک پوستر است و از من خواسته که راز و رمز این گونه عکاسی کردن را برایش شرح دهم.
خب… برایم جالب است. یک عکس ایده آل و به اصطلاح پوستری، از دیدگاه یک نفر عکسی فوقالعاده به نظر میآید اما از نظر شخصی دیگر، عکسی نادرست تلقی میشود. اما نظر کدام یک از این دو نفر ملاک ارزشیابی عکسها خواهد بود ؟
امروزه در دنیای هنر، دسته بندیهای اصلی به زیر شاخههای تخصصی فراوانی تبدیل شدهاند. آنطور که گفته میشود امروزه نزدیک به 100 شاخه تخصصی در رشته عکاسی داریم. هر کدام از این رشتههای عکاسی، دنیایی از دانش و اطلاعات مخصوص به خود را دارند. هر کدام از اینها از اصول و قواعد جداگانهای پیروی میکنند، برای هر یک باید از تجهیزات و سخت افزار مخصوص به خودش استفاده کرد. مبانی زیباییشناسی تصویری در هر یک از این شاخهها به شکلی متفاوت تعریف میشود. حتی تکنیکهای ویرایش نرمافزاری عکسها، در هر یک از رشتههای عکاسی با دیگر رشتهها به کل تفاوت دارد. پس با این تفاسیر چگونه میشود که یک عکاس، این توانایی را در خود میبیند که راجع به اکثر گرایشهای عکاسی صحبت کند ؟
عکاسی از ایران را اگر در شکل کلی آن، همان شاخه عکاسی سفر بدانیم، با انبوهی از گرایشهای مرتبط با آن مواجه میشویم مثل عکاسی معماری، عکاسی طبیعت، عکاسی ماجراجویانه، عکاسی شب، عکاسی پرتره و تعدادی دیگر. هر کدام از این گرایشها هم انبوهی از دانش، تجربه و اطلاعات مخصوص به خود را میطلبد. به عنوان مثال، در عکاسی معماری، از یک بنای تاریخی میتوان به سبکهای گوناگونی عکاسی کرد. میتوان به شکلی عکاسی کرد که نکتههای فنی و مهندسی به کار رفته در آن بنا به تصویر کشیده شود. یا میتوان در جزئیات بسیار ظریف آن متمرکز شد و از گچ بریها، کاشی کاریها، سنگ نگارهها و غیره عکاسی کرد. یا میشود تصویری کلی از بنا را به شکلی رویا گونه و زیباتر از آنچه که هست به تصویر کشید و یا میشود تصاویری هنری و مفهومی مختلفی را با استفاده از آن بنا به وجود آورد و دهها سبک و نگاه متفاوت دیگری که میتوان برای عکاسی، مد نظر قرار داد. از طرف دیگر، کارکرد ها و استفاده هر عکس هم میتواند تعیین کننده باشد. گاهی با عکسی میخواهیم بگوییم که یک اثر تاریخی مغفول مانده است. گاهی میخواهیم نشان دهیم که این اثر تاریخی گردشگران زیادی را به سوی خود کشانده است. گاهی استفاده عکسها در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی خواهد بود و زمانی هم برای امور تبلیغاتی در پوسترها، تقویم ها و کتابها استفاده خواهد شد. پس سبک عکس و کارکرد آن عکس هست که مشخص میکند یک سوژه چگونه باید عکاسی شود.
حال، شخصی از همهجا بیخبر، از راه برسد و به راحتی اظهار نظر کند که مثلا فلان تصویر، خیلی ساده است یا فلان تصویر، خیلی رویایی شده است یا در فلان عکس، روح زندگی وجود ندارد و غیره. بهتر است کتابهایی که در کشورهای مختلف برای معرفی نقاط دیدنی جهان به چاپ رسیده است را نگاهی بیندازیم تا ببینیم آنهایی که در عکاسی سالها از ما جلوتر هستند چه سبک عکسهایی را برای معرفی کشورهایشان ارائه می کنند تا بتوانیم کمی مطمئن تر اظهار نظر کنیم و بر دانش خود بیفزائیم. این دانش زمانی کامل میشود که یک شخص سالهای سال را علاوه بر فراگیری دانش، در عرصه عملی هم فعالیت مستمر داشته باشد.
اما امروزه، در جامعه عکاسی هم میبینیم که اشخاص و نامهایی تکراری، در همه شاخههای عکاسی اقدام به داوری و قضاوت آثار میکنند! موضوعهای مسابقات و جشنوارهها تغییر میکند اما نامهای داوران همان ده پانزده نفری هستند که همیشه هستند. اگر بخواهیم خوش بینانه به اینها نگاه کنیم و فرض محال را بر این بگیریم که این چند نفر، با دانشترین و به روزترین اشخاص در عرصه مطالعات مرتبط با عکاسی هستند، با این وجود در رابطه با عکاسی مستند، عکاسی جنگ، عکاسی طبیعت، عکاسی ماکرو، عکاس نجوم، عکاسی هنری و دهها موضوع دیگر آیا واقعا اشخاص با صلاحیتتری در این مملکت یافت نمیشوند که بتوانند اظهار نظر کنند ؟ در تک تک این رشتههای عکاسی اشخاصی را داریم که نه تنها به مباحث تئوری تسلط قابل قبولی دارند بلکه مهمتر از آن، در عرصه عمل هم سالهای سال را به عکاسی و کسب تجربه پرداختهاند. به این اعتقاد پیدا کنیم که خیلی از شگردها، تکنیکها و دانش عکاسی، در مقالات، کتابها و فیلمهای آموزشی پیدا نخواهد شد و خیلی از اینها در اثر تجربه و آزمون و خطای فراوان به دست خواهد آمد. تمام عکاسان حرفهایی که سالهای سال مشغول عکاسی در شاخهای مشخص در عکاسی هستند، کوله باری از دانش را به دست آوردهاند که مثل یک راز، شاید هیچگاه شرایط بازگو کردنش هم فراهم نشود. پس باید برای این دانش و تجربهای که برای ما ناشناخته است احترام قائل شویم.
همه ما عکاسان، از نگاه ساده انگارانهای که بعضی از اوقات از طرف مردم عادی به عکاسی میشود نالان هستیم. اما برای اصلاح این امر، انگار در اولین قدم باید از خود شروع کنیم. باید بدانیم که امروزه همه چیز تخصصی شده است. با داشتن یک دوربین عکاسی و چند سال عکاسی کردن و خواندن چندین کتاب و مقاله، این صلاحیت برای ما به وجود نمیآید که در رابطه با تمام شاخههای عکاسی اظهار نظر کنیم. این احتمال را بدهیم که مباحث تئوری و تکنیکهای عملی مختلفی وجود دارد که شاید هنوز به گوش ما نرسیده باشد. در نتیجه به تخصصهای یکدیگر احترام بگذاریم و بعضی از اوقات، سکوت را شایستهتر از انتقاد بدانیم.