به طور مرتب پیغامهایی را دریافت میکنم از افرادی که شیفته و علاقهمند به دنیای عکاسی هستند و تصمیم دارند که این هنر را فرا بگیرند اما نمیدانند که از کجا باید شروع کنند. من فهرستی از پر تکرارترین سوالاتی را که توسط این افراد در اینستاگرامم از من پرسیده شده است را اینجا ذکر میکنم و سعی میکنم جوابهایی مکفی و راهگشا را نیز برای آنها ارایه کنم. اساسا این متن را برای این آماده کردم که بتوانم در مواجهه با این سوالات، به جای پاسخهای کوتاه، علاقهمندان را به این صفحه ارجاع بدهم و بدینوسیله توضیحات کاملتری را خدمت این عزیزان تقدیم کنم.
سوال اول: از کجا بفهمم که در عکاسی آینده دارم ؟
خیلیها هستند که از دیدن عکسهای خوب، هوش از سرشان میپرد و دلبسته عکاسی میشوند. این علاقه بهقدری هیجان در شخص ایجاد میکند که او تصمیم میگیرد از میان تمامی هنرها، هنر عکاسی را انتخاب کند و پای در دنیای شگفتانگیز عکاسی بگذارد. اما با این تردید مواجه میشود که آیا استعداد این هنر را دارد یا نه. آیا امکان موفقیت در این کار برایش وجود دارد یا نه.
بسیار خوب است که عشق و علاقه برای شخصی که میخواهد عکاسی را شروع کند وجود داشته باشد اما در واقع علاقه همه چیز نیست. از نگاه من برای وارد شدن به این هنر و موفقیت در آن، چهار شرط وجود دارد. علاقه، استعداد، دانش، پشتکار. اگر شما تمام این چهار شرط را داشته باشید موفقیت شما قطعی است. اما من عکاسانی را دیدهام که حتی با داشتن دو شرط از اینها توانستهاند موفق شوند. عکاسی را دیدهام که استعداد و دانش کافی را نداشته اما با کمک علاقه و پشتکار جنونآمیزش، توانسته در طول چهل سال فعالیت عکاسی، جایگاهی را برای خود دست و پا کند. یا عکاسی را دیدهام که استعداد و دانش فراوانی داشته که توانسته با بهرهوری بالاتری کار کند و کمبود علاقه و پشتکارش را جبران کند و در نهایت موفق شود.
سوال دوم: از کجا بفهمم که استعداد عکاسی دارم یا نه ؟
اینکه با تلفن همراه عکسهای باحالی میگیریم که دوستان و اقوام به وجد میآیند نمیتواند این نوید را بدهد که ما استعداد عکاسی داریم. عکاسی به صورت حرفهای، شرایط کاملا متفاوتی با دنیای آماتوری آن دارد. به همین دلیل اگر اطرافیان از عکسهای ما تعریف کنند یا نکنند نشانگر هیچ واقعیتی نخواهد بود چون افراد معمولی از خیلی از قواعد عکاسی خبردار نیستند و به طبع نظرات آنها نمیتواند حجتی برای ما به حساب بیاید. تنها راهی که میتوان از طریق آن استعداد خود را در عکاسی بسنجیم این است که در پروسه آموزش عکاسی وارد شویم و در عین حالی که آموزشها را فرا میگیریم و شروع به تمرین میکنیم نتایج کارمان را ببینیم. اگر سرعت پیشرفتمان نسبت به بقیه بیشتر بود نشان از این دارد که استعداد و توانایی بهتری برای ما در یادگیری وجود دارد.
سوال سوم: چگونه و کجا آموزش ببینم ؟
درست است که امروزه جواب خیلی از سوالات در اینترنت وجود دارد و مقالات، کتابها و فیلمهای زیادی برای یادگیری خیلی از مهارتها از جمله عکاسی در دسترس است. اما بدون شک این روشها، کمسرعتترین و زمانبر ترین روش یادگیری است. حضور فیزیکی یک راهنما در مقام استاد در کنار ما، میتواند بسیار سریعتر و راحتتر ما را به جواب سوالاتمان برساند. اعتقاد من بر این است که برای یادگیری مباحث پایه در عکاسی مانند آشنایی با تجهیزات عکاسی، تنظیمات دوربین، کادربندی، ترکیببندی و... بهترین روش یادگیری میتواند شرکت در کلاسهای گروهی باشد. مباحث پایه در عکاسی آنقدرها هم پیچیده و حساس نیست که نیاز به صرف هزینه زیاد و یافتن افراد ویژه برای تدریس داشته باشد. به همین دلیل هر کلاس گروهی معمولی میتواند قابل قبول باشد. کلاسهای گروهی علاوه بر اینکه شهریههای مناسبتری دارند میتوانند ما را به دوستان عکاس زیادی آشنا کند. وجود این همکلاسیها علاوه بر اینکه امکان مقایسه وضعیت ما را با دیگران فراهم میکنند میتوانند بهترین اشخاص برای تبادل اطلاعات و یادگیریها باشند و همراهان خوبی برای بیرون رفتن و عکاسی کردن شوند.
اما بعد از گذر از این مراحل مقدماتی و در مرحلهای که عکاس میخواهد سطح دانش خود را بسیار بالاتر ببرد و در بالاترین سطوح عکاسی کند نیاز به آموزشهای ویژهتری دارد که اینگونه اطلاعات، کمتر در کلاسهای گروهی عرضه میشود. چون اساسا افراد تراز اول در عکاسی، به دلیل درآمدهای بالا و مشغله زیاد، به ندرت وقت خود را صرف تدریس میکنند و این در حالیست که بهترین تجربهها و ریزهکاریهای حرفهای عکاسی، دقیقا در نزد همین اشخاص پنهان شده است. در نتیجه کسی که بتواند این اساتید را مجاب به آموزش کند و هزینههای گزاف آموزش نزد آنها را نیز بپردازد میتواند یک شبه ره صد ساله رفته و با سریعترین و بالاترین کیفیت، دانش عکاسی خود را چند پله ارتقاء دهد. پس پیشنهاد من برای یادگیری عکاسی در سطوح بالا، استفاده از کلاسهای خصوصی است.
سوال چهارم: کدامیک از گرایشهای عکاسی برای من مناسب است ؟
زمان انتخاب ژانر برای یک عکاس، معمولا باید بعد از گذراندن مباحث پایهای در عکاسی باشد. شخصی که دورههای ابتدایی آموزشی را گذرانده و کم و بیش در خیلی از شاخههای عکاسی تجربههایی کسب کرده اکنون زمان مناسبی است که یک ژانر مشخص را برای خود انتخاب کند. برای اینکه مشخص شود که برای یک عکاس چه ژانری مناسبتر است باید چند موضوع را مد نظر قرار داد. متاسفانه در کلاسها، دانشجویان عکاسی تحت تاثیر اساتید خود واقع میشوند و یکی از شاخههای عکاسی را برای خود انتخاب میکنند که به اعتقاد من این اتفاق خوشایندی نیست. اساتید آموزشگاهها و دانشگاهها، عموما آثار عکاسان قدیمی خارجی را در کلاسها بررسی میکنند و داشنجوها نیز گمان میکنند که پس یا باید عکاس جنگ شوند یا عکاس خیابانی. و گویی بقیه شاخههای عکاسی از درجه اهمیت زیادی برخوردار نیستند. در صورتی که امروزه در عکاسی گرایشهای متنوعی وجود دارد که شخص باید با در نظر گرفتن شرایطی یکی از آنها را انتخاب کند. اولین موضوع علاقه است. باید دید که عکاس، دلبسته چه موضوعاتی است. دوست دارد زیبایی را نشان بدهد یا غم و اندوه را. به ورزش علاقه دارد یا خبر و سیاست. انسانها و چهرههای معروف برایش جذاب هستند یا نه. موضوع مهم بعدی استعداد است. آیا شخصی که علاقهمند به عکاسی پرتره است توانایی و استعداد انجام آن را هم دارد یا خیر. مطلب بعدی در نظر گرفتن روحیات و خلقیات عکاس است. کسی که نمیتواند چند ساعت را در محیط بسته و تاریک آتلیه سپری کند چطور میتواند در این شاخه از عکاسی فعالیت کند. یا عکاسی که حوصله و جسارت سفرهای متعدد و سخت را ندارد چگونه میتواند به عکاسی طبیعت دل بسپارد.
سوال پنجم: چه دوربینی بخرم ؟
برای کسی که میخواهد شروع به فراگیری عکاسی کند، دوربین "کامپکت حرفهای" یا "SLR معمولی" کفایت میکند. نیاز به خرید دوربینهای گرانقیمت و رده بالا نیست چون فرد مبتدی نیاز ندارد که عکس خود را در ابعاد بسیار بزرگ و چند متری چاپ کند بلکه صرفا میخواهد با تنظیمات و اصول اولیه کار با دوربین آشنا شود. به همین دلیل خرید دوربینهای فولفریم با رزولوشنهای بالا، حرکتی جوگیرانه محسوب میشود. اگر کسی که عکاسی را شروع میکند بتواند در آینده به درجات بالا در عکاسی برسد، مطمئنا تجهیزات خود را ارتقا میدهد، پس چه بهتر که دوربین اول که فقط دستگرمی محسوب میشود را ارزانتر خریداری کرده باشد و اگر برعکس این مسئله اتفاق بیفتد و آن شخص نتواند در عکاسی پیشرفت کند و عکاسی را رها کند، باز هم خوشحال خواهد بود که پول کمتری را در این راه به هدر داده است.
نتیجهگیری:
مجموعه مباحث گفته شده در بالا به هیچ عنوان در قالب یک قانون برای یادگیری عکاسی مطرح نشده بلکه صرفا حاصل تجربیات و نظرات شخصی من بوده است. قطعا از دید همکاران محترم بنده، روشها و نظرات متفاوتی میتواند مطرح باشد اما به اعتقاد من، روشهای ارائه شده، شخص علاقهمند به عکاسی را زودتر و آگاهانهتر به موفقیت خواهد رساند. اگر من به سالها پیش برگردم و تصمیم به ورود به عرصه عکاسی را داشته باشم قطعا این بار با این مجموعه تصمیمات و اقدامات وارد دنیای عکاسی خواهم شد و امیدوارم آزمون خطاها و اتلاف وقتی که من در یادگیری عکاسی با آن مواجه بودم برای دیگر عاشقان عکاسی تکرار نگردد.
Constitution House of Tabriz, also known as Khaneh Mashrouteh is a historical edifice located in Tabriz, Iran. The two story building was constructed in 1868. It has numerous rooms and halls. The most beautiful part of the house is a skylight and corridor decorated with colorful glass and mirrors. During the years which led to Constitutional Revolution and afterwards the house was used as a gathering place of the leaders, activists and sympathizers of the movement.
Sunny fall day under a beautiful autumn tree in Gilan, Iran.
Haruniyeh, The mausoleum of Imam Muhammad Ghazali is located in Tus, Khorasan Province, Iran.
بارها برایم پیش آمده است که در مکانهایی مختلف، عدهای از مردم را دیدهام که دوربین عکاسی حرفهای بر دوش خود انداختهاند و مشغول عکاسی کردن هستند. از نحوه رفتار و چگونگی عکاسی کردن آنها، متوجه شدهام که اینها صرفا برای سرگرمی عکس میگیرند و عکاس حرفهای نیستند. در همین مواقع هست که از طرف بعضی از اطرافیان عکاسم، همان جمله معروف را می شنوم که: هر کس که از مادرش قهر کرده، رفته دوربین حرفهای خریده و عکاس شده !
اینجور مواقع به این فکر می کنم که بعضی ها انگار واقعا خود را صاحب عکاسی می دانند و از همه گیر شدن آن در بین اقشار مختلف جامعه واهمه دارند. همیشه با این تفکر مقابله کرده ام و گفته ام که چه ایرادی دارد که مردم به این هنر رو بیاورند. دوربین عکاسی یک وسیله است مانند بقیه وسیله ها. هر کسی حق دارد به هر دلیلی که دلش میخواهد هر وسیله ای را خریداری کند. کسی نمی تواند بگوید که فلان شخص که اطلاعات ندارد و آموزش ندیده، چرا رفته و ابزاری را خریده است. مگر خیلی از مردمی که یکی از سازهای موسیقی، مثلا گیتار را خریده اند، همگی توانایی نواختن آنرا داشته اند ؟ احتمالا خریده اند که کم کم آموزش ببینند و پیشرفت کنند. خیلی از اینها هم، واقعا تصمیم ندارند که به حد حرفه ای برسند و صرفا برای سرگرمی و لذت سراغ آن رفته اند. خیلی ها از این مرحله هم عقب تر هستند و اصلا دنبال یادگیری هم نیستند و بیشتر دنبال حاشیه های آن هنر هستند. به عنوان مثال شخصی را تصور کنید که از عکاسی چیزی نمی داند اما دوربین گران قیمت با لنزی بزرگ را همراه خود به اینور و آنور می برد که برای خود، توجه بخرد و از طریق این جلب توجه، دوستانی را پیدا کند و به گفت و شنود بپردازد و در گالری ها رفت و آمد کند و تفریح کند. این هم عیبی ندارد. همه آزاد هستند به هر شکل که دوست دارند از عکاسی لذت ببرند.
اما مشکل از جایی به وجود می آید که شخص مبتدی، دست به کارهایی می زند که میخواهد به وسیله آن، خود را در زمره حرفه ای ها جا بزند. به عنوان مثال، در وب سایت و کارت ویزیتش، خود را عکاس حرفه ایی در یک ژانر خاص معرفی می کند. یا اقدام به نقد آثار عکاسان مطرح می کند در حالی هنوز که اشراف کاملی به موضوع ندارد. یا در شرایطی که هنوز دو سه سال از نصب فتوشاپ بر روی کامپیوترش نمیگذرد، اقدام به تبلیغ دورههای آموزش ویرایش عکس خود میکند و از این دست اتفاقات که شاید در نگاه اول مضحک به نظر بیاید اما به هر حال همیشه اینگونه رفتارهای ناشیانه، واکنش هایی را برانگیخته است. به عنوان مثال، وقتی یک بازیگر سینما، بدون هیچ سابقهای در عکاسی، اقدام به برگزاری نمایشگاه عکس و فروش آثارش می کند باید خود را آماده دریافت سیل انتقادات و مخالفتها بکند، چون با برگزاری نمایشگاه و اقدام به فروش عکس، به نوعی دارد میگوید که خود را در مرحلهای دیده است که میتواند هنرش را برای فروش عرضه کند و این ادعا برای یک شخص آماتور قطعا توی ذوق خواهد زد و با آن مخالفت خواهد شد.
اما با نادیده گرفتن این رفتارهای غیر حرفهای که کم و بیش به چشم میخورد، می توان گفت که در بقیه موارد و در کل، همه گیر شدن عکاسی، چه به وسیله تلفن های همراه و چه به وسیله دوربین های حرفه ای تر، قطعا نمی تواند معضلی به حساب بیاید. همیشه عده ایی از عکاسان قدیمی هستند که از این دنیای دیجیتال و همه گیر شدن عکاسی نگران هستند و تصور می کنند که شرایط و بازار کار برای آنها محدود تر شده است. شاید برای بعضی از آن عکاسان که در دوران آنالوگ، صرفا یک ثبت کننده ساده تصویر بوده اند و ایده و خلاقیتی به کار نمی برده اند اینگونه شده باشد اما برای کسانی که عکاسی را فراتر از یک نور دهی درست می دانند قطعا محدودیتی به وجود نیامده است. به عنوان مثال، در بیست سال پیش، اگر کارفرمایی برای پروژه عکاسی هوایی خود، نیاز به عکاس داشت، به کسی رجوع می کرد که در نورسنجی و ثبت سالم یک تصویر، بیشترین تجربه و تبحر را داشته باشد و بقیه مسائل عکس، خیلی در اولویت قرار نداشت. چون کارفرما فقط به این فکر میکرد که هزینه سنگینی را برای اجاره هلیکوپتر پرداخته است و به هیچ وجه دوست ندارد که بعد از اتمام کار، ببیند که تعدادی از عکسهایش، سیاه یا سفید یا مات عکاسی شده اند. اما امروزه دیگر کسی برای همچین پروژه هایی سراغ آن عکاسان نخواهد رفت، چون امروزه دیگر، نورسنجی در عکاسی، که در قدیم از حساس ترین مراحل کار یک عکاس بود تبدیل به آسانترین بخش کار شده است به نحوی که اصلا کسی دیگر آنرا در معادلاتش به حساب نمی آورد چون امروزه دیگر تلفن های همراه هم، تنها با فشار یک دکمه، عکسهایی با نور مناسب و شفاف را تحویل میدهند. به همین دلیل امروزه تفاوت عکاسان حرفهای با آماتور در بخشهای دیگری سنجیده می شود که حرفه ای شدن در آنها نیاز به آموزش فراوان، صرف زمان و هزینه و تجربه طولانی دارد و بسیار ساده انگارانه است که یک عکاس حرفه ای بخواهد انبوه مردمی که دوربین عکاسی دارند را دشمن و رقیب خود به حساب بیاورد.
فرض کنید یک سرباز جنگی، در بحبوحه جنگ، بخواهد با تلفن همراهش بعضی از صحنه های جنگ را ثبت کند! . یا شخصی را تصور کنید که صرفا به دلیل داشتن یک دوربین حرفهای، بخواهد برای یک شرکت بزرگ، عکس تبلیغاتی بگیرد و از آن شرکت پول هم دریافت کند! . یا کسی که با خرید تجهیزات آتلیه و لوازم نورپردازی بخواهد برای این مردم سخت پسند، عکس پرتره یا عروسی بگیرد! . خنده دار است اگر فکر کنیم این موارد به نتیجه برسد. چون ابزار، همه چیز نیست و شخصی که پشت دوربین قرار گرفته، نقش بسیار پر رنگ تری را ایفا می کند. از طرف دیگر، خریداران حرفه ای عکس، از عکاسان حرفه ای هم به سختی و با کلی وسواس، عکس خرید می کنند چه برسد به اینکه بخواهند از یک آماتور عکسی را بخرند. پس جای تعجب دارد وقتی میبینم که یک عکاس، نگران همه گیر شدن عکاسی میشود.
هر چه دوربین عکاسی، بیشتر به فروش برسد و مردم بیشتر درگیر عکاسی شوند، میزان آگاهی و درک آنها از عکس خوب بیشتر خواهد شد و مردم، به اشتباه بودن خیلی از تفکراتی که در رابطه با عکاسی داشتند پی میبرند. در گذشته اگر کسی عکس خوبی را می دید، تصور میکرد که آن عکس به این دلیل خوب شده است که با دوربین با کیفیتی عکاسی شده است. اما امروزه با فراوان شدن و در دسترس قرار گرفتن دوربینهای حرفهای، مردم دریافته اند که با دوربین حرفهای هم نمیشود عکس خوبی را گرفت و قطعا دریافتهاند که هنر عکاسی در عین سادگی ظاهریش، بسیار پیچیدهتر از تصورات آنها بوده است. همین دست اتفاقات باعث شده است که مردم عادی، قدر عکسهای خوب را بدانند و به سختیها و مشکلات عکاسی، بیش از گذشته پیببرند.
عکاسی با زندگی مردم گره خورده است. از ثبت ساده خاطرات زندگی گرفته تا تصاویری که در طول روز در انواع رسانه ها مشاهده میکنند. در طرف دیگر هم عدهایی هستند که به نحوی با عکاسی تفریح می کنند. عدهای که عکس میگیرند و در سایتهای عکاسی قرار میدهند و لایک و کامنت میگیرند. عدهای که صرفا شیفته تجهیزات عکاسی هستند و به مباحثه در رابطه با جدیدترین ابزار و تکنولوژی های عکاسی میپردازند. عدهای که علاقه به گالری گردی دارند و لذت میبرند از اینکه راجع به عکسها به گفت و شنود بپردازند و طیف متنوعی از علاقه مندان به عکاسی که هر یک به نحوی با بخشی از دنیای عکاسی مشغول و سرگرم هستند.
هنر عکاسی متعلق به گروه یا قشر خاصی نیست. همه میتوانند به هر شکل که دلشان میخواهد از آن لذت ببرند. در بقیه هنرها هم همینگونه است. نباید تنگ نظر بود. قرار بر این نیست که تمام مردم، هنر را به صورت حرفهای دنبال کنند. انجام یک فعالیت هنری، یعنی سرگرم شدن با زیباییها... و این سرگرمی حق همه است... بدون محدودیت.
Many areas in Iran central desert attract tourists every year. Maranjab Desert is a famous part of Iran central Desert and is located in the north of isfahan province. The 500 year old carvansary and fresh water pool are among the amazing wonders of maranjab.